نعیمه نظام دوست در چهارمین سالگرد درگذشت ماهچهره خلیلی، ویدیویی منتشر کرد و نوشت: هفدهم مرداد ۹۹، ماهچهره عزیزم؛ میگذرد بر خاطرم روزهای خوشی که با هم داشتیم، و چه زود تمام شد آنچه که از آن لذت میبردیم و قدرش را ندانستیم.
دیگر صحبت از خستگی و کمطاقتی نیست. صحبت از یک دل بارانی است. یک دل غریب که اینجا گیر افتاده، نمیدانم تا به حال جایی غریب افتادهای یا نه؟
اینکه هر طرف که نگاهت را بچرخانی نتوانی تاب بیاوری، اینکه نگاهت عاصیات کند. بهانه یکی را بگیرد و تو نتوانی آن یک نفر را پیدا کنی، بیاوری، بنشانی کنارش. تو هی دنبال آن یک نفر بگردی، الکی. وقتی که میدانی نیست، میدانی که پیدایش نمیکنی. میدانی که نمیآید. میدانی که مرده... میدانی که نیست و باز هم دنبالش بگردی، میدانی که نیست و باز هم التماسش کنی که برگردد. میدانی که نیست و باز هم مدام شمارهاش را بگیری و زیر لب بگویی: یعنی کجاست؟ چرا جواب نمیدهد؟ نکند اتفاقی برایش افتاده ...؟ میدانی که نیست و باز هم بگذاری دلت بهانهاش را بگیرد. باز هم هر شب خوابش را ببینی که برگشته و هی بخواهی خوابت را تعبیر کنی، میدانی که نیست و باز هم بیقرارش باشی، بلرزی وقتی که اسمش را میآوری. بیشتر وقتها، همین جوری، چون او نیست، بغض کنی. بعد دلت گریه بخواهد. گریه کنی، بعد هم گریهات بشود فریاد، گریه که شد فریاد دیگر نتوانی حرف بزنی، تا وقتی که بخوابی و دوباره خوابش را ببینی...
من این روزها بودنت را میخواهم ماهِ من که دوباره کنار هم باشیم و از ته دل بخندیم …